جدول جو
جدول جو

معنی پیه پرورد - جستجوی لغت در جدول جو

پیه پرورد
(پی پَرْ وَ)
که با پیه و شحم پرورده باشند:
وزآن دنبه که آمد پیه پرورد
چه کرد آن پیرزن با آن جوانمرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
پیه پرورد
آنکه یاآنچه باپیه و شحم پرورده باشد: وزان دنبه که آمد پیه پرورد چه کرد آن پیر زن با آن جوانمرد 0 (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ وَ)
پروردۀ سرزمین چین که در چین پرورش یافته باشد:
شاه از آن تنگ چشم چین پرورد
خواست کز خاطرش فشاند گرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ پَرْ وَ)
بیشه پرورده. تربیت شده در بیشه. که در بیشه از کودکی به رشد رسیده باشد:
برآمد تند شیری بیشه پرورد
که از دنبال میزد بر هوا گرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ دَ / دِ)
کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته. رنج نادیده:
سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب.
سوزنی.
من میوۀ خام سایه پرورد نیم
جز چشمۀ خورشید جهانگرد نیم.
خاقانی.
سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پروردۀ چگل چه خوری.
خاقانی.
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز
فرش استبرق بزیر سایبان انداخته.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته، میوه ای که آنرا در سایه خشک کرده باشند، شخص آسوده راحت طلب، مفت خور
فرهنگ لغت هوشیار
پرورنده پیر خردمند کامل: پیر پرور دایه لطف تو است آن کو نکرد هیچ دانا راز طفلی تا بپیری شیر باز. (سوزنی) -2 پرورده پیرپرورش یافته پیر
فرهنگ لغت هوشیار
سایه پرورده، راحت طلب، تن آسا، سایه نشین، آسوده، مفت خور
فرهنگ واژه مترادف متضاد